زبانحال حضرت ام البنین با سیدالشهدا علیه السلام
خون قـلبم نه ز داغ پـسرم ریخت حسین آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت از غم موی سپیدش جگـرم ریخت حسین خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد ناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین من شـنـیـدم بـدنت زیـر سُـم اسبـان رفت تنـت انگـار که پیش نظـرم ریخت حسین گفت راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباست از دلـم سخـتـیِ داغ پـسرم ریخت حسیـن در ره یــاری اربـاب پـسـر یـعـنـی چـه؟ شُکر، پیـش قـدمِ تو قـمـرم ریخت حسین مـادر آن است که یـار غـم زهــرا بـشود پس چه بهتر که به پایت ثمرم ریخت حسین پـسـرانـم هـمـه بـودنـد سـپـرهـای حسیـن سپر من همه در حفظ حرم ریخت حسین آب اگر ریخت ز مشک پـسـرم، شرمنده آبرو بود که از چـشـم تـرم ریخت حسین مـرغ بــاغ مـلـکــوتِ تـو شـده عـبــاسـم او به پرواز شد و بال و پرم ریخت حسین مـادرت آمـد و دسـت پـسـرم را بگـرفت عرق شـرم ز روی پـسرم ریخـت حسین |